ازدموکراسي تا بنياد گرايي
رستاخيز رستاخيز


دموكراسى ، وا ژه يى كه هزاران سال پيش براى تضمين شرافت انسانى افراد جايى براى خود در فرهنگ لغات باز كرد ، و امروز رساترين و زيباترين واژه سياسى و انسانى در جهان ميباشد.هرچند مفهوم كلاسيك د موكراسى امروزنيز همان است كه در زمان افلاطون بود، اما با وقوع انقلاب صنعتى و نياز صنايع بمنابع مواد خام و مراكز مصرف كه اكثرا كشورهاى توسعه نيافته و زير سلطه ميباشند مفهوم دموكراسى دراين كشورها مفهومى گسترده ترى پيدا كرد كه حاكميت ومنافع ملى كشور را نيزشامل ميشود.از اينرو ضرورت نگهدارى از تماميت ارضى و منافع ملى ايجاب ميكند كه راههاى رسيدن به د موكرا سى با توجه به فرهنگ ، ساختار و آرايش گروههاى طبقاتى هركشور مورد بررسى قرارگرفته وبراى پايان دادن به سيستم و خفقان راهكارهاى عملى تدوين شوند. ديكتاتورها برمبناى آنچه كه نام آنها از آن مشتق ميشود، چه در يك رژيم نظامى ويا يك نظام تئوكراتيك خود را صاحب اختيار مردم تصورميكنند و بخود حق ميدهند بمردم ديكته كنند چگونه فكركنند ، چه كارهائى بكنند و چه بگويند. اينان از واژه و مفهوم د موكراسى وحشت دارند وچون كابوسى ترسناك از آن ميگريزند. د موكراسى نخستين پايه بناى يك كشورمستقل است كه ميتوا ند تأمين كننده حاكميت ومنافع ملى كشور با شد و تحرك لا زم براى ارتقای وحدت ملى وحاكميت سياسى و اقتصادى كشور را براساس عدالت اجتماعى براى همه شهروندان مهيا سازد. بنیادگرا و بنیادگرایی از مفاهیم مصطلح در غرب اند که برای توصیف مسیحیان طرفدار بازگشت به اصول مسیحیت به کار می رفتند. اکنون وقتی که این مفاهیم به کار می روند، فوراً ذهن ها به سوی اسلام گرایان منتقل می شوند؛ اسلام گرایانی که خواهان بازگشت به حکومت از نوع صدر اسلام و یا حد اقل نظام خلافتی هستند. به کار بردن چنین اصطلاحات، امروزه جنبه منفی دارد. علت این امر در نوع تعریف و معیار بکار برده شده از سوی غربیان نهفته است. برای تفکیک و تدقیق مساله برخی از پژوهشگران از بنیادگرایی فعال و غیر فعال نام برده اند. طبق این برداشت، تمام کسانی که باورمند به رفتار وسلوک اسلامی هستند،بنیادگرایند اما تنها کسانی که در عرصه سیاست وارد می شوند وراه خود را از غرب جدا می کنند، و دارای انديشه و بديل حکومتی هستند، بنیادگرا به معنای واقعی کلمه به حساب می ایند.من در این نوشتار به جنبه منفی یا نوع نگاه غرب توجه ندارم و منظورم از بنیاد گرایان، همان اسلام گرایان( چنانچه اولیویه روا می گوید) سیاسی هستند که برای دستیابی به حکومت مورد نظر خویش می کوشند. چنانچه تذ کربعمل آمد، اسلام گرایان سیاسی فرزندان دوره نوسازی هستند. چهره های اولیه اسلام گرایی سیاسی، کسانی هستند که در خارج از افغانستان و عمدتا در مصر، عربستان و پاکستان و یا در دانشگاه کابل تحصیل کرده اند. خیزش انها به دهه ٤٠ شمسی بر می گردد که بیشتر به مبارزه علیه را ست و چپ بد ون کدا م توا ن لا ز م وتفکر نجا ت د هنده ، مشغول بودند تا لیبرا ل ها و انانی که پدیده نوسازی را در آن زمان هدایت می کردند. تروروبنيادگرايي در ادبيات سياسي و روابط بين المللي به كاربرد سيستماتيك ارعاب و خشونت پيش بيني ناپذير بر ضد حكومتها ، سازمانها و ملتها براي دستيابي به اهداف سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي اطلاق مي شود. گرچه مي توان پيشينه تروريسم را به دوران جنگ سرد و رقابت ميان دو ابرقدرت شرق و غرب براي ضربه زدن به ديگري نسبت داد ؛ اما آنچه اكنون از آن به عنوان تروريسم ياد مي شود با تروريسم دوران جنگ سرد كاملاً متفاوت است چه آنكه تروريسم در آن دوران عملياتي پراكنده ، محدود و نسبتاً مشخص بوده كه بيشتر جنبه داخلي داشته و به طور عمده متوجه رهبران و ديپلمات ها مي شده و به عنوان بخشي از روابط بين الملل مورد حمايت يكي از دو قطب بوده است.
اما در سيستم بين المللي كنوني ديگر تروريسم به اقدام عليه دولتها محدود نمي شود زيرا دولتها تنها بازيگران عرصه بين الملل نبوده و نيروهاي فراملي جديدي نظير سازمان هاي بين المللي ، شركتهاي چندمليتي و به طور عمده NGO ها به عنوان عوامل محدود كننده قدرت و امنيت دولت ها وارد صحنه بين المللي شده اند و همين امر سبب شده تا گستره تروريسم فراگير شده و علاوه بر دولتها ، سازمانها ، گروههاي مختلف ، حتي افراد و ملتها را نيز در برگيرد.تروريسم به گونه هاي مختلفي نمايان مي شود كه از شايع ترين آنها مي توان به تروريسم ايدئولوژيك وبنيادگرايي ( تلاش براي تغيير قدرت سياسي حاكم ) ، تروريسم دولتي ( كاربرد خشونت توسط دولت يا تهديد به استفاده از آن ) ، تروريسم ناسيوناليستي ( تلاش براي كسب حق خودمختاري ملي و يا جدايي طلبي قومي ) و تروريسم سازمان يافته فراملي اشاره كرد. تروريسم وبنيادگرايي در پي آنست كه باتوجه به بي عدالتي هاي سياسي – اقتصادي – اجتماعي موجود ، نژادپرستي ، نابرابري در رشد و توسعه ميان شمال و جنوب ، نقض گسترده حقوق بشر ، گرسنگي و فقر و ... با دست زدن به اقدامات تروريستي علاوه بر ابراز نارضايتي به احقاق حقوق از دست رفته خويش نيز اقدام كند . در اين ميان غفلت دولت مانند ايجاد اصلاحات و تغييرات اجتماعي در جهت وارد ساختن حاشيه نشينان به متن ، در دامن زدن به پرورش بنيادگرايي درافغا نستا ن موثر بوده است . امروز از هر بنيادگر و عنصر سازشكار در اداره‌ آقاي‌ كرزي‌ كه‌ راجع‌ به‌ دموکراسي ‌ بپرسي‌ بي‌درنگ‌ جواب‌ مي‌دهند كه‌ كشور ما اسلامي‌ است‌ يعني‌ دموکراسي‌ را اتوماتيك‌ ضد دين‌ وانمود مي‌سازند تا ديگر جاي‌ بحث‌ باقي‌ نماند و عليه‌ آناني‌ كه‌ پافشاري‌ ورزند فوراً خنجر تكفير را از آستين‌ بيرون‌ مي‌كشند خنجري‌ كه‌ اگر اصول‌ بنيادي دموکراسي‌ در جامعه‌ مرعي‌ باشد چشمان‌ خود شان‌ را مي‌درد. شاه‌امان‌الله‌ بود كه‌ سنت‌ فرهنگي‌ و غير فرهنگي‌ را زير پا گذاشت‌ و پوشيدن‌ لباس‌ غربي‌ را رايج‌ ساخت‌. اگرچه‌ او از دست اعمال‌ انگليس‌ مجبور به‌ ترك‌ كشور شد اما امروز حتي‌ ميراث‌خواران‌ آ ن‌ روحانيون‌ جاسوس‌ و رهزنان‌ نيز خود را با آخرين‌ مدل‌ لباس‌هاي‌ اروپايي‌ مي‌آرايند. يعني‌ سنت‌ شكست‌ و دهه‌هاست‌ كه‌ صدها سنت‌ شكسته‌ و بازهم‌ سنت‌ها همراه‌ سنت‌ گرايان‌ خواهند شكست‌ چه‌ خود به‌ خود در اثر جبر زمان‌ چه‌ در اثر مبارزه‌. برنامه خلع سلاح وملکی سازی درکشور یکی از همان دسته مسایلی است که با وجود مساعی برخی از کشور ها بعد از گذشت سه سال نه تنها نافرجام باقی مانده، بلکه به همه ابعاد وجهات آن رسیدگی لازم صورت نگرفته است. همانگونه که برخی از منابع بین المللی تصریح میدارند، پروسهء کنونی دی.دی.آر به دلایل فراوانی، عرصهء دشوار وجنجال آفرینی را درآینده، برای کشور به وجود خواهد آورد. با وجود آنکه مراجع مربوط دولتی به یاری کشور های کمک کننده وبرنامهء توسعهء سازمان ملل متحد، کار های معینی را انجام داده اند، اما این امر همه گروه های تفنگدارمسلح را شامل نشده ازیکسو بی امنیتی درکشور کاهش نیافته ازسوی دیگر، برنامهء ملکی سازی وجمع آوری سلاح، با کند یهای فراوان ومقطعی روبرو گردیده است . ازین گذشته آنچه تاکنون انجام شده، به هیچوجه نتوانسته است در تأمین امنیت و کاهش قوتهاي های مسلح درسراسر کشور سهم موثری را ایفا کند . آنگونه که منابع بین المللی تاکید میدارند، برنامهء خلع سلاح تمام تفنگداران را دربرنگرفته وقوماندانان درروستا های کشور، برای بقای قدرت خویش وبرای حفظ زمینه سوء استفاده از جمله قاچاق مواد مخدره ، قاچاق آثار باستانی، جنگلات وتصاحب دارایی های دولتی وشخصی بیشتر از هر وقت دیگر فعالتر به نظر میرسد. آنچه بیش از همه قابل تأمل واندیشه است اینست که ، نه تنها در ریشه کن کردن سیستم وشیوه های قوماندان سالاری وحاکمیت تفنگ کار موثری صورت نپذیرفته ، بلکه بصورت مستقیم وغیرمستقیم درتقویهء پایه های سیاسی وقدرت اقتصادی آنان موثریت روا داشته شده است . درحالیکه دراوضاع کنونی ودر طی سه سال این انتظار موجود بود که درعرصه های تأمین امنیت، بازسازی وقانونمداری، طرد فساد اداری ودولتی وسایر نابه سامانی ها کار های بزرگی انجام میشد اما این مامول ها تحقق نیافته باقی مانده وخواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی ونیرومند وپاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت وادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار ورفاه اجتماعی درحال بدل شدن به یأس تلقی ميشود. در حقیقت بسیاری از فرماندهان و افراد مسلحی که به نیروهای خارجی به سرکردگی امریکا کمک کردند تا طالبان را سرنگون کند، حالا خود به تهدیدی برای تلاش های دولت کرزی در برقراری صلح تبدیل شده اند. یکی از ستون های طرح امریکا برای تثبیت اوضاع در افغانستان، تشکیل اردوي ملی است. به عقیده برخی از ناظران، تشکیل نیروهای مسلح امری ا ست تردید آمیز. تاکنون تنها چند هزار سرباز آموزش دیده اند و بخاطر فقدان منابع کافی، دولت توانائی بکارگیری آنان را پس از طی این دوره ندارد. در نتیجه بسیاری از آنها ازاردو فرارمينمايند. تولید تریاک در افغانستان در سالهای اخیر« پس از آنکه طالبان در سال 2001 کشت و برداشت ترياک را ممنوع دانست ، بار دیگر و این بار بشدت در حال گسترش بوده است. افغانستان در سال هاي2002 – 2003و2004 مجددا به عنوان مهمترین منبع تولید تریاک در جهان مطرح گردید و این علیرغم تلاش های آقای کرزی به منظور تحریم تولید این ماده توسط وی بوده است. نیروهای مسلح، به حاکمیت کابل بر کشور وقعی نمی گذارند. آيا بازسازي متوازن در سطح كشور و تعادل مركز و پيرامون، مبارزه با رشوه خواري و اختلاس و فساد، مبارزه با كشت مواد مخدر و قاچاق مغاير با آزادي هاي مصرح در قانون اساسي است؟چرا بايد اين مسائل از جانب غوغاسالاران به گونه اي بيان شود كه روح توافقات بن را دولتمردان افغانستان ناديده بگيرند؟ در حال حاضر افغانستان در شرايط بسيار پيچيده اي قرار دارد و دولتمردان اين كشور به همراه تمامي نيروهاي واقعي و دلسوز افغانستان بايد بدانند كه فرصتي را كه براي بازسازي كشور خود بدست آورده اند بايد با تمام سعي و كوشش خود حفظ كنند و بدانند آنچه موجب توافق آنان در بن شد توجه به واقعيتهاي افغانستان بود توافقات بن نه تنها نيروهاي داخلي را متحد ساخت بلكه آنچنان اجماع جهاني را فراهم ساخت كه در عرصه بين ا لمللي و منطقه اي كشورهاي متضاد را در كنار مردم افغانستان قرار داد. لذا بايد در اين مقطع حساس همه نيروهاي سياسي و دولتمردان افغانستان و جامعه جهاني يك بار ديگر واقعيتهاي صحنه سياسي و جمعيتي افغانستان را مدنظر قرار دهند و از تكرار اشتباهات گذشته پرهيز كنند.
August 14th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات